زادروز فرزانه توس حکیم ابوالقاسم فردوسی

زادروز فرزانه توس حکیم ابوالقاسم فردوسی

به مناسبت بیست و ‌پنجم اردیبهشت ماه زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی.

« ماو شاهنامه » به قلم دکتر مظفر احمدی

این کتاب اسطوره ،حماسه و تاریخ هر سه را در دل خویش دارد و موضوع گفتگوی اش « قدرت » با تمامی حواشی آن است و البته طرح پرسش و پاسخ در این اثر مستتر است دارای منطق درونی است نیم نگاهی به طرح حکمت آسمانی دارد . ز خورشید رخشنده تا تیره خاک نیابی به جز داد یزدان پاک و سخت کوشیده است که این حکمت آسمانی را بر زمین نشاند برای همین کشور داری و چگونگی آن دغدغه جدائی ناپذیر تفکر مؤلف بوده است آنجا که از شاه فره مند سخن می گوید تنه بر جحاکمان حکیم افلاطون می زند اما برای اینکه این فرمانروای خردمند تنها خودش تعیین کننده همه چیز نباشد پهلوانان در شاهنامه یکی از وظایف وجودی شان تعدیل قدرت این حاکم حکیم است و رصد دقیق اعمال او بر پایه « قانون » که همان « داد » در اندیشه فردوسی است . جهان پهلوان سام برپای خاست چنین گفت کای خسرو داد و راست ز شاهان مرادیده بر دیدن است ز تو داد و از ما پسندیدن است برای فردوسی آنچه مهم است تبین « اندیشه ایرانشهری » است سراسر این اثر نقد اندیشه است و ارائه راهکارهای بر پایه شناخت و باورهای روز و نقد سنت تا عصر او تأمل در این کتاب بناست به ما بگوید دلائل انحطاط اندیشه ایرانی چیست که گیتی به آغاز چون داشتند که ایدون به ما خوار بگذاشتند چگونه سرآمد به نیک اختری برایشان بدان روز گند آوری اسطوره درون مایه شاهنامه را تشکیل می دهد و این بستر مناسبی برای طرح اندیشه و نقد آن و گذار شش برحسب مقتضیات روز است زیرا به قول استاد جلال ستاری « فطرت اسطوره اقتضا دارد که هر بار آن را برحسب مقتضیات زمان گزارش کنیم » برای همین است که کاوه در شاهنامه فردوسی جاودان می شود و در هم پشتی با فریدون است که او نیز چهره ، رنگ و بافتی دیگر به خود می گیرد و فریدون فرخ و اشاعه دهنده « داد » و « دهش » می شود و این دهش هم در همین چارچوب و اندیشه است که بخشش نیست بلکه حق اقتصادی است که مردم برگردن پادشاه دارند و روند « دهش کاست » برخود می گیرد البته این مثال را به عنوان مصداق عنوان نمودم که بخش بسیار مهمی از شاهنامه سراسر همین گزارش برحسب مقتضیات روز است . همان کاری که ما باید امروز انجام دهیم وگرنه مابقی خواندن براساس تفنن است که آثار بسیار دیگری وجود دارد که از این زاویه اگر بنگریم ضروری و بهتر است . شاهنامه « حماسه » است و من در مجموعه تعریف هایی که از این مفهوم شده است این معنا را بهتر می پسندم که « حماسه سرود عصر شکست است » و سرود اندیشه ای است که ما بر زبان می رانیم و این وقتی فاجعه می شود که ما اندیشه را فراموش می کنیم اما آوازش را می خوانیم به روایت دکتر طباطبائی « ملیت از اندیشه ما غایب است و ملی گرائی را جانیشین آن کرده ایم » و این بلای است که بر سر شاهنامه آورده و می آوریم شاهنامه تاریخ اندیشه است به روایت امروزین « فلسفه تاریخ ایرانی است » و باید چون بنیانی اسطوره ای دارد و برحسب مقتضیات روز گزارش شود چنانکه شیخ اشراق می گفت « من شاهنامه را طوری می خوانم که گوئی بر من نازل شده است » به دیگر سخن همان « تأویل » یا « هرمنوتیک » و ذات اسطوره اینگونه است . واکاوی ، در بنیان اسطوره ای و گزارش آن برحسب مقتضیات روز می تواند ما را در دستیابی به اندیشه ای خودبنیاد و فراگیر یاری نماید و …

 

 

2 دیدگاه‌ها
  • پوکه ساختمانی
    ارسال شده در 22:12h, 07 خرداد پاسخ

    سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث
    ایجاد انگیزه براتون بشه

  • ایمان
    ارسال شده در 07:47h, 28 تیر پاسخ

    درود و آفرین بر شما

ارسال دیدگاه